تبادل لینک با سایتهای پربازدید


باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…

 


وقتی نگاه من به تو افتاد،سرنوشت

تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا…

 


روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای

سنگینی هوای هُتِل بود و ما دو تا...

 


افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت

فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا...

 


کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان

در کوچه؛ساز و تُمبَک و کِل بود و ما دو تا…


*****


تا آفتاب زد همه جا تار شد برام

دنیا چه‌قدر سرد و کِسِل بود و ما دو تا،

 


از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا…

 

 

نجمه زارع